سری بازیهای Dark Souls، از جمله Demon’s Souls و بازی Bloodborne، قبل از اینکه اصطلاح جهان باز یا همان openworld به ساختار بازیهایی مانند Grand Theft Auto و Assassin’s Creed اشاره کند، جهانهای باز بودند. قلعهها و باتلاقهای دور توجه شما را جلب کرد، مسیری خطی به سمت آنها را رد کردید، از چالهای افتادید و به دنبال مقصدی جدید رفتید. آنها نیازی به نقشه یا نماد نداشتند، زیرا جهان آنها مملو از سرنخها و فریبهایی بود که به مسیرهای جدید و بازگشت به مکانهای قدیمی منتهی میشد.
کارساز بود، اما گسترش اسرار و چالشهای Dark Souls در یکدنیای باز به معنای متعارف – قلعههایی برای نفوذ از زوایای مختلف، باتلاقهایی سخت و جانورانی که شما را تعقیب میکنند، چیزی است که در مورد آن آرزو میکنید .
Elden Ring، برای سری Souls، در مقایسه با بازیهای قبلی بسیار بزرگ است و آنچه در دنیای باز آن وجود دارد، غیرقابلمقایسه با سری بازیهای Dark Souls است.
در واقع این بازی آنقدر شبیه Dark Souls است که گاهی اوقات حواستان راپرت میکند: زنی وجود دارد که شما را بالا میبرد، تاج و تختی برای غصب وجود دارد، و بسیاری از همان نوع هیولاهایی که در بازیهای سولز پیدا میکنید، از جمله برخی از آنها که تقریباً شبیه هستند. کاملاً یکسان پراکنده کردن آن چیزها در یک جهان باز، به نظر میرسد، آنها را بهبود نمیبخشد، و اهمیتی که دربازیهای دیگر داشتند را از آنها سلب میکند.
بازیهای سولز بسیار عالی هستند، بنابراین با وجود استفاده مجدد از بسیاری از چیزهایی که قبلاً دیدهایم، همه کار میکنند. جایی که Elden Ring گذشته را بازخوانی میکند، مانند بازیکردن یک نسخه جدید، ری میکس و ریمستر شده از یک بازی Souls است – با برخی مشکلات فنی خستهکننده که واقعاً آن دوران قدیمی را تکرار میکند و وقتی الدن رینگ به چیزی بیشتر میرسد، اوج میگیرد.
پایه محکم
چند ساعت اول Elden Ring ممکن است شما را به یاد زمانهای ملایمتری در بازیهایی مانند Breath of the Wild بیندازد، اما نه خشونت سنتی خود را رها نکرده است. به دلیل جهان باز، فرصتهایی برای دورزدن برخی از مبارزات وجود دارد که میتواند شما را در یک بازی دیگر از سری بازیهای Dark Souls ببرد، اما هنوز هم دشوار است.
Elden Ring دارای همان مبارزات عمدی است که اکنون برای این نوع بازیها معمول است، به جز اینکه در اینجا کاملاً اصلاح شده است. شما میپرید، دشمن نوسان میکند و هر دوی شما میتوانید حملات یکدیگر را با زمان دقیق قطع کنید. بهترین مبارزات الدن رینگ، مانند بهترین مبارزات سولز، از شما میخواهند که نحوه برخورد دشمن به سمت شما را مطالعه کنید و به دنبال روزنههایی برای مجازات آنها باشید. در عمل، زمانی که شما حرکت خود را انجام میدهید و منتظر میمانید تا دشمن حرکت خود را انجام دهد، تقریباً نوبتی است. این بازیها قانعکننده هستند زیرا بهندرت احساس میشود که دشمنان از قوانین متفاوتی نسبت به شما استفاده میکنند، بنابراین وقتی راهی برای کسب برد پیدا میکنید، چه از طریق طلسمهای جادویی یا بمبهای انفجاری، مثل این است که از یک استاد سیاهچال پیشی گرفتهاید. الدن رینگ برخی از بهترین مبارزات این سری را با باسهای قدرتمند و گروههایی از دشمنان تکرار میکند که شما را مجبور میکنند درباره کدامیک اولویتبندی کنید قضاوت فوری داشته باشید، اما برخی از بدترینها را نیز تکرار میکند و به دشمنان و باسهای اواخر بازی خود سلامتی زیادی میبخشد که ضرب و شتم آنها بهجای سرگرمی میتواند کار سختی باشد.
این مقیاس آن است که شما را فریب میدهد تا در ابتدا فکر کنید ملایمتر است. ساعتها به چشماندازهای پاییزی لیمگریو و لیورنیا سر زدم و آمارم را آنقدر بالا نبردم که بیش از یک نوسان از سوی یکی از دو رئیس اصلی اولیه مقاومت کنم. من موجودات روی سطح و زیر Lands Between را شکست دادم، وسایل مفید را برداشتم و کیت خود را با آهنگر ارتقا دادم، اما هیچکدام از اینها من را برای بزرگترین تهدیدات Elden Ring آماده نکرد. سلاحها و سپرهایی وجود دارند که قدرتهای منحصربهفردی را به شما میدهند، مانند سپری که جادو را به سمت دشمنان منحرف میکند یا شمشیری که یک پرتابه تیغهای را پس از یک شارژ کوتاه به بیرون پرتاب میکند. بازی با آنها هنگام مبارزه با دشمنان ضعیفتر در دنیای باز سرگرمکننده است، اما زمانی که زمان مبارزه در داخل یکی از سیاهچالهای «میراثی» بازی میرسد که اساساً سطوح Dark Souls هستند که در قلعهها و باتلاقها قرار دارند، این کار را انجام نمیدهند. اغلب تفاوت واضحی ایجاد نمیکند.
مسیری جدید و قدیمی
هنگامی که زبان دارک سولز را درک کردید، مشخص میشود که در دنیای پیچیدهتر آن به کجا باید بروید و کجا نباید. یک منطقه آغشته به سم ممکن است منابع شفای شما را در یک حرکت اولیه تخلیه کند، اما جنگلی که در نزدیکی آن قرار دارد پر از گیاهان برای ذخیره کردن است. مشکلات Elden Ring اغلب راهحلهای مشابهی دارند، اما ازآنجاییکه نقشه بسیار بزرگ و متراکم است، ساعتها قبل از اینکه بفهمم قرار است از اقلامی مانند گیاهان ضد سم و زرههای ساخته شده برای مقاومت در برابر حملات جادویی که پیدا کردم، کجا استفاده کنم، گذشت.
برای دیدن شگفتانگیزترین لحظات الدن رینگ، اینگونه شیارها ارزش بالارفتن از آن را دارند. در ساعات اولیه، Dark Souls یک محیط فانتزی معمولی با اسکلتها و اژدها به نظر میرسد، اما در نهایت به دنیای ساعت شنی تبدیل میشود که در آن شهرهای طلایی به ویرانههای سیلزده خیره میشوند. وقتی Elden Ring این مکانها را بازسازی نمیکند، از جمله همان شهر تا پنجرهها، یا باتلاق سمی، یا نسخه خالی خودش از ناحیه هاب، مغناطیسی است.
در زیر سرزمینهای بین یکی از زیباترین مناطق در آثار FromSoftware قرار دارد که با رنگهای ساکورا در آخرین بازی Sekiro رقابت میکند. آنجا بود که من باروح اجداد، گوزن برازنده و جادویی برگرفته از اساطیر نورس، جنگیدم. برخلاف اژدهاها و شوالیههای رواقی و غمانگیز الدن رینگ، روح اجدادی ماورایی است زیرا بدون وزن در هوا میچرخد. مبارزه با یک امتیاز کم پشتیبانی میشود که سرعت مبارزه را کم میکند و به شما فضایی میدهد تا آن را جذب کنید. بازیهای FromSoftware بهسختی شناخته میشوند، اما یکی از بزرگترین ترفندهای توسعهدهنده این است که تنش را با مبارزهای که تقریباً کاملاً موضوعی است، برگرداند و فقط بهاندازهای انجام شود که شما را حاضر نگه دارد.
مانند قرارگرفتن در یک بازی ریتم است که در آن دکمهها زیر نوک انگشتان شما ذوب میشوند و موسیقی بهتنهایی شما را تا انتها میبرد. این تقریباً متعالی است و نمونهای از این است که بهترین لحظات Elden Ring چه سختی را تجربه کردند، زمانی که نمادهای بازیهای قبلی ناپدید میشوند و مهارت FromSoftware در سازماندهی این نوع نبردها میدرخشد.
باس فایت های دوباره گرم شده از بازیهای قبلی تأثیر را کم میکند. اگرچه بسیاری از آنها دوباره میکس شدهاند و در زمینههای مختلف قرار گرفتهاند، اما همگی نشانههای آشکاری هستند که قبلاً آمده است. من با یک گرگ در حال چرخش با شمشیری در دهانش مانند سیف دارک سولز جنگیدم، با شوالیهای با همان راهرفتن آرتوریا دوئل کردم، و از میان کتابخانهای از مینیونها عبور کردم تا یک رئیس شناور را که شبیه به Fool’s Idol از Demon’s Souls است، مختل کنم.
کلام آخر
در سری از بازیهای دارک سولز مملو از ارجاعات به بازیهای قبلی بود، اما هیچ یک از آنها قول نمیدادند که یک جهان کاملاً جدید باشند که بخشی از ذهن یک نویسنده مشهور فانتزی زاده شده است. الدن رینگس میتوانست هر چیزی باشد، و بااینحال، برای مقدار نامعمولی از طول خود، به طرز ناامیدکنندهای علاقهمند به تکرار بازیهای Souls است، حتی اگر انجام این کار آن را بالاتر از بسیاری از RPGهای اکشن دیگر قرار دهد. باسیلیسک های بدنامی که سمی کشنده به سمت شما پرتاب میکنند دوباره برگشتهاند، با این تفاوت که اکنون آن چشمهای بسکتبالی که در واقع چشم نبودند، در واقع چشم هستند.